متن دوم برای معرفی اولیه‌ی کتاب
«وقتی برای با هم بودن»

معرفی دوم کتاب
«وقتی برای با هم بودن»

بارها شنیدیم که روزگار مثل معلم می مونه. هر دو به آدمی درس میدن و هر دو سعی دارند انسان را با حقایق زندگی و به مسیر پیشرفت آشنا کنند. اما یک تفاوت بزرگ گویا بین آموزگار و روزگار وجود داره و اون اینه که:

معلم اول درس میده بعد امتحان می گیره اما روزگار اول آدمی را به چالش می کشونه و او را درگیر می کنه بعد درس میده.

حالا ما سال هاست که در مدرسه ی روزگار در حال پاس کردن چالش ها، امتحانات و آموختن های بیشمار زمانه هستیم. گاه با خود فکر می کنم من در این سن و سال آنقدر آموخته ام که دیگر نیازم به آموختن دوباره ای نیست. نه این که از آموختن خسته باشم. بلکه از چالش ها و درگیری های قبل از آموزش بیمناکم. شاید این حکایت همه ی ما باشد. دمی را نیاز داریم که فارغ از خیال، تنش ها و ناسازی ها، لحظاتی را خوشی کنیم و با همسفران خویش در مسیر فرداهای زندگی، فریاد شادی و خنده سر دهیم.

بر همین اساس در آستانه ی عید نوروز و در آغاز سفرها و با شروع دید و بازدیدها، کتاب «وقتی برای با هم بودن» تنظیم و تهیه گردید تا لحظه هایی به انجام فعالیت ها و بازی های آن دمساز شویم و با اندیشه ای آرام و تصوری شاد و اشتیاقی به همدلی و با تکیه بر دوستی ها، لحظه لحظه های ایام فراغتمان را عطر و بوی بودن زنیم و از زندگی حظّ وافر بریم.

کلمه هایی که من مادر آن ها هستم

( برگرفته از کتاب وقتی برای با هم بودن )

شرح بازی: شرکت کنندگان هدایت می شوند تا با حروف اسم یا با حروف اسم و فامیل خود تا می توانند کلمه بسازند.
برای مثال اسم فردی « بهاره » است. او می تواند با حروف اسم خود این کلمه ها را بسازد: بهار، بهره، ابر، بار، بر، رب، ربا، هار، باره، بره، بهر، اره و ...
هیچ حرفی نمی توان به حروف اضافه کرد. در صورتی که اسم فردی سه یا چهار حرفی باشد، او می تواند با حروف اسم و فامیل خود کلمه بسازد.